سریال نتفلیکس گوشت گاو یک مارپیچ فاجعه آمیز از ناامیدی وجودی و خود ویرانگری است. با این حال، با کمی بیشتر از یک درگیری ترافیکی شروع می شود: دنی چو (استیون یون) با کامیون قرمز رنگش از پارکینگ لس آنجلس خارج می شود و تقریباً به یک SUV سفید بکر برخورد می کند. بوق می زنند، کلمات فریاد می زنند، انگشتان میانی دراز می شوند. این نوعی درگیری است که در آن شرکت کنندگان زمانی که کمی بخار از خود خارج کردند، تمایل دارند به زندگی خود ادامه دهند.
مانند گوشت گاودرگیری از کنترل خارج می شود و شخصیت هایش را در پانتئون ضدقهرمانان تلویزیونی قرار می دهد. قوس خودشکوفایی شخصیتهای آن و آسیبهای جانبی که آنها از خود به جای میگذارند، مانند نوعی بازی کممخاطره است. بریکینگ بد، با خرده نگری و نارضایتی که توسط هر درام اوج خرید و فروش مواد مخدر پنهان نشده است. ما امی و دنی را درک میکنیم، شاید حتی در مواردی از موفقیت آنها ریشهیابی کنیم، و گوشت گاو به آن همدلی دسترسی پیدا می کند بدون اینکه نیازی به دوست داشتن یا دلسوز ساختن آنها داشته باشد. این سریال با دادن چنین عمقی به شخصیتهایش، کلیشهها را از بین میبرد و انسانیت زیر آن را آشکار میکند. و انسانیت، گوشت گاو تشخیص می دهد، اغلب آشفته، عصبانی و ناقص است.
زیرا به همان اندازه که رقابت خاص در اینجا شدید است، یک حقیقت جهانی نیز در مبارزات آنها وجود دارد، در کاتارسیس بیان. مانند گوشت گاو ادامه میدهد، این نشان میدهد که دنی و امی تنها شخصیتهایی هستند که از سنگینی انتظارات شکست خوردهاند. جورج پسر یک مجسمهساز معروف است، اما کار خودش هیچ استعدادی را به نمایش نمیگذارد و پولی به دست نمیآورد و امی را وادار میکند تا خانواده را تامین کند. پل از شیوهای که نسلهای قدیمیتر تمام مشکلات و ناامنیهای خود را به نسل بعدی منتقل میکنند، ابراز تاسف میکند. آنها نیز محصول احساسات نادیده گرفته شده اند. هنگامی که امی و دنی آنها را برای اهداف خود دستکاری می کنند، پل و جورج برخی از تأییدیه هایی را که هرگز به وضوح از عزیزان خود دریافت نکرده اند، می چشند.
در برخی سطوح، شخصیتها میتوانند سرکوب را به خانوادههایشان ردیابی کنند. امی به همان اندازه در مورد تربیت آرام خود در غرب میانه می گوید، در حالی که دنی خاطرنشان می کند که او به عنوان پسر ارشد، بخش اعظم خواسته های والدینش را به عهده گرفت. مانند بسیاری از داستانهای آسیایی آمریکایی، قهرمانها در زیر ابری از درگیریهای نسلی کار میکنند. اما سرکوب به همان اندازه از طریق کلیشههای اجتماعی اقلیت نمونه، آنهایی که سرشان را پایین نگه میدارند و هرگز سروصدا نمیکنند – همان رفتاری که دنی در قسمت اول از آن خشمگین میشود، و همان انتظاری که تعداد بیشماری از آمریکاییهای آسیاییآمریکایی دارند، به آنها تحمیل میشود. در طول زندگی خود با آن مواجه هستند.
گوشت گاو به آسیایی-آمریکایی هایش فضایی می دهد که هر چیزی جز محتاط و مودب باشند. ما مکانیسمهای مقابلهای ناقصی را که آنها ایجاد کردهاند، مانند خودارضایی با تفنگ یا استنشاق مقدار ناراحتکننده برگر کینگ، تماشا میکنیم. و سپس می بینیم که چگونه با ترسیم کردن یکدیگر به عنوان یک دشمن بدون ابهام، راهی برای احساساتی می یابند که بسیاری از عمر خود را در آن نگه داشته اند.
زمینه اعمال آنها و تاریخچه خوانا درد ناشی از آن آنها را تبرئه نمی کند و صفات ناپسندتر آنها هرگز فروکش نمی کند. تعاملات دنی با امی تحت تأثیر شوونیسم غافلگیرانه است، ابتدا تصور می کند که فقط جورج می تواند حریف او باشد و سپس به او برچسب زن خانه دار بی حوصله ای می زند که از “پول هنر” شوهرش زالو می زند. و امی، به نوبه خود، به سختی از شکاف درآمدی گسترده ای که او و دنی را از هم جدا می کند، منصرف می شود – او “من فقیر هستم” را در کنار کامیون خود نقاشی می کند و نظرات را برای کسب و کار ساخت و ساز نابسامان خود جلب می کند. وقتی او را به متلش ردیابی می کند، خوشحال می شود که او او را به عنوان صاحب خانه نکول کرده است.
اما برای دنی و راننده SUV دیده نشده، هنوز بخار زیادی برای خروج وجود دارد. دنی تعقیب میکند، چراغهای قرمز و علامتهای ایست را میپیچد در حالی که دشمنش شیشه جلویش را زباله میاندازد. وقتی تقابل تمام شد و SUV سرعت گرفت، میبینیم که راننده یک آمریکایی آسیاییآسیایی است: امی لاو (علی ونگ)، یک کارآفرین خشمگین که در آستانه فروش کسبوکار پر رونق خود برای دستمزد بزرگ است.
در امی نیز، ما چیزهایی را می بینیم که او باید نادیده بگیرد و عملکردی که باید ارائه دهد، که به طور مشابه با حرفه خود علی ونگ همخوانی دارد: او اساساً در تلاش است تا شخصیت کمیک صریح خود را دفن کند. تعاملات او با جردن (ماریا بلو)، خریدار احتمالی شرکتش، مملو از نژادپرستی گاه به گاه است که او از طریق آن لبخند می زند، مانند زمانی که او را به خاطر حال و هوای «ذن بودایی» خود تحسین می کنند. امی فروش شرکتش را فراری از چنین نگهداری روحافکنی میداند، راهی برای او برای کسب درآمد و تمرکز بر بزرگ کردن دختر جوانش. اما حتی در زندگی شخصی او، او شنیده نمی شود – جورج قبل از اینکه حتی بتواند حادثه خشم جاده را توضیح دهد، او را قطع می کند.
با افزایش بازنمایی روی صفحه در طول سالها، آسیاییآمریکاییها نقشهای اصلی را که قبلا غیرقابل تصور بودند، به عنوان چیزهایی مانند علایق عشقی و ابرقهرمانان، ایفا کردند. این است گوشت گاوبا این حال، این یک مانع واقعاً محوری را در این زمینه برطرف میکند: به قهرمانها و شخصیتهای حاشیهای اجازه میدهد که آشفته و پیچیده باشند، اگر نگوییم احمقهای بدون ابهام.