من حتی قبل از اینکه سیاره و بریتانیا توسط میلیاردرهای احمق اداره شوند، به شدت به یک بازی استراتژیک کوچک علاقه داشتم، وقتی فکر می کردید که امسال از آن جان سالم به در خواهیم برد. خلجراد پر از درگیری است. لبههای ناهمواری دارد و باید خودتان آن را کشف کنید، اما بصریتر از آن چیزی است که به نظر میرسد، و وقتی که اصول اولیه را انجام دهید، کار با آن آسان است. این همچنین یک بازی مبارزاتی است زیرا، خوب. استالینگراد است. نه واقعا: دنیای آن آنقدر خارق العاده است که شبیه قرن پانزدهم است. اما مهاجمان آشکارا فاشیست و مدافعان کمونیست هایی هستند که با استفاده از فناوری جنگ جهانی دوم درگیر یک جنگ شهری طولانی و بی رحمانه نیمه چریکی هستند. خوشبختانه، هیچ گونه نمایش واقعی یا نسل کشی به غیر از اینکه هر یک از طرفین بیت های “سلام بر امپراتوری/فدراسیون” خود را انجام دهند، به عنوان نشانه ای از پایان بازی حذف شده است.
فکر میکنم به همین دلیل است که علیرغم محیط سخت و چالشبرانگیزش، امسال وارد سنت دیرینه بازیهای استراتژیک با شدت کم است.
رابط کاربری ابتدا باید در مورد رابط کاربری صحبت کنم. نمای بالا به پایین شما بر روی هگزاهای جنگی باستانی و کنترلهای ضربهای اصولاً خوب هستند، البته اگر کمی ناکارآمد باشند. اما اصلاً کنترل صفحه کلید وجود ندارد. حتی برای پیمایش. با این حال، عکس العمل کنار گذاشتن آن به این دلیل (به این دلیل که نادیده گرفتن چیزی بسیار ابتدایی ارتباط نزدیکی با یک طرح کلی نامرتب دارد) برطرف می شود، زیرا نقشه های آن کوچک هستند و … خوب، خوب است.
شما دو کمپین، به عنوان مهاجم یا مدافع، با حدود ده ماموریت (من همیشه فکر میکنم ده ماموریت، اما مطمئن نیستم) هر کدام، معمولاً برای ایجاد جای پایی در قسمتی از قلمرو دشمن یا دفاع از سرزمین خود، دریافت میکنید، اما گاهی اوقات تبادل نظر وجود دارد. آتش رایگان یا مبارزه با جارو. تقریباً همه واحدها از پیاده نظام تشکیل شدهاند، اما بهجای امتیازات یا آمار حمله و دفاع کلی، هر واحد از تعداد فرد سرباز بسته به تعداد سربازی که در آن جمع کردهاید، تا سقف 20 به اضافه تشکیل میشود. دو متخصص داخلی (قابل جذب نیست، اما گاهی توسط رهبران فرستاده می شود). این کمی شبیه به Songs Of Conquest است، جایی که میتوانید سربازان را به چند واحد تقسیم کنید تا به دشمن اهداف کوچکتر و بیشتر بدهید تا حملات خود را انجام دهند. اما هزینه حملات کمتر متمرکز از جانب شماست، زیرا هر اقدام “حمله” به معنای شلیک از طرف هر سرباز است.
بدتر این است که گران تر است. در بین ماموریتها، هر منبعی را که به دست آوردهاید (معلوم نیست که چگونه محاسبه میشود، اما به نظر میرسد که با نحوه انجام شما کاملاً سازگار است) را به منابع قابل استفاده تبدیل میکنید. غذا بر اساس منطقی برای هر سرباز مورد نیاز است، دارو برای مجروحانی است که از قبل مجروح شدهاند، و حتی میتوانید کل سربازان یا واحدهای خود را بدون سلاح بفرستید، یا برای جستجوی غذا در میدان نبرد یا در حملات غوغا (یا در کمین، در صورت پنهان شدن). آنها در ساختمانی که دشمن وارد می شود). اما هر مأموریتی مستلزم این است که شما حاضر باشید کسی را قربانی کنید. تنهایی به سوخت نیاز دارد و با سردتر شدن این سوخت افزایش می یابد. هزینه نیروهای جدید نسبتاً ارزان است، اما پس از آن باید آنها را مسلح کنید، و هیچ دفتر مرکزی برای ذخیره نیروهای خسته وجود ندارد. همه با شما می آیند. اما با توجه به هزینههای روحی، زندگی و اثربخشی، میتوانید در هر یک از این موارد صرفهجویی کنید.
دو طرف تمایل دارند متخصصان مختلفی را نیز به دست آورند، با نوتزیها اشرافهایی که روحیه را تقویت میکنند و «قصابهایی» که دشمن را مرعوب میکنند، در حالی که کمونیستها بدن جویان، مهندسان و پیشاهنگان دفاع محور بیشتری پیدا میکنند. آنها اثرات خود را به جای هر حمله خاص (با یک یا دو مورد جزئی) به واحد خود اضافه می کنند و بنابراین هنوز هم تا حد زیادی به همان شیوه بازی می کنند، اما با برخی تمایلات ضمنی به سمت آموزش نخبگان در مقابل عمل گرایی و رشوه خواری. با این حال، ماموریتها و ارتشها به اندازهای کوچک هستند که هیچکدام از اینها در عمل پیچیده نیست – به ندرت میتوانید بیش از تعداد انگشت شماری واحد را به میدان بیاورید (افزودن تعداد بیشتری رایگان است، اما هزینه سوخت باعث میشود در صورت تقسیم بیش از حد واحدها، به وضوح محکوم به شکست باشد). بنابراین حتی با متخصصان، تصمیم معمولاً همچنان «حرکت، تماشا، یا پایین آمدن» است. حتی ضربه زدن به تانک ها مستلزم شلیک مداوم است – انیمیشن شلیک تفنگ است که به زره برخورد می کند، به نحوی که شاید در 4 درصد مواقع یکی از خدمه کشته می شود، اما این نشان دهنده “مهمات” از جمله مولوتف و نارنجک های دست ساز است. برای اولین بار، تانک ها لذت یک بازی پیاده نظام را خراب نمی کنند!
شلیک قبل از حرکت، یا شلیک در نوبت و پاسخ دادن به یکباره به جای انتخاب کردن، سرگرم کننده است. تزریق سرب نیز معمولا مفید است. این یک مسابقه تیراندازی XCOM نیست، این مسابقه ای است که اگر 11 درصد عکس نگیرید، احتمالاً به هر حال خواهید مرد. مانند جنگ واقعی، انتظار میرود که بیشتر شلیکها از دست بروند، اما حجم آنها به این معنی است که شما فقط ممکن است چند شلیک کنید، و هر دشمن کشته یا زخمی توانایی شلیک خود را کاهش میدهد. حتی اشتباهات ممکن است عزم دشمن را متزلزل کند. اما اینجا استالینگراد نیست، بنابراین گلولهها کمیاب میشوند و بازیابی آنها در نبرد مستلزم نگهداشتن پایه برای چرخش در مکانی است که ممکن است غارت شود، زیرا مکان وحشتناکی برای انتظار است.
ارتشها در جنگ کوچکتر و در جنگ ناامیدتر میشوند، و حتی پیروزی ممکن است به معنای پایان دادن به دهها نوبت بقایای پراکنده باشد که با تبادل سه یا چهار گلوله ناچیز، یا کشف این که یک تانک برای جذب 50 گلوله حتی پس از گلوله ارزش بیشتری دارد. مرده (جزئیات عالی) نسبت به خروجی آسیب بسیار متغیر. به طرز عجیبی مرا به یاد فاکسول میاندازد، زمانی که در شهری ویران شده در پایان تلخ یک جنگ ناامیدکننده سرگردان بودم، به دنبال آذوقه میگشتم، مهاجمان خطاکار را انتخاب میکردم و از پشت یک همکار عقب مانده محافظت میکردم، در حالی که همه آزادانه در میان هرج و مرج متخلخل قدم میزدیم. چیزی که زمانی خط مقدم بود.
هوش مصنوعی بسیار فعالتر و غیرقابلپیشبینیتر از آن چیزی است که من انتظار داشتم، گاهی اوقات در گوشهای به احتمال بیرحمانه 22 در 65 درصد ضربه میخورد (و احتمالاً کاملاً کشته میشود، اینها نشانههای -5 امتیاز زندگی نیستند، بلکه گلولهها هستند) ، اما گهگاه به جایی شلیک می کنند که فکر می کنند شما هستید. در یک ماموریت، بیشتر ارتش آنها به جای اشغال منطقه ای که من می خواستم آزاد کنم، در فضای باز ایستاده بودند، در کنار نقشه. در پیچ بعد از اینکه یکی از واحدهای من وارد خط دید آنها شد و به سرعت عقب نشینی کرد، آنها شروع به تیراندازی کور به سمت تله های تانک کردند که امیدوار بودند من از طریق آن حرکت کنم. ترفندی را امتحان کردند!
کار نکرد، زیرا من یک تیراندازی غیرمعمول و بی پروا به سمت هدف انجام دادم و هنگامی که تنها تانک من آن را محاصره کرد، آن را به شدت در معرض دید قرار دادم (همچنین برای تکمیل ماموریت به پیاده نظام پوشش دادم). اما اگر این کار را انجام دهید، پادشاه آنها رویکرد متفاوتی در پیش گرفتند، یا شاید آن نورافکن تعبیه شده در واحد را نداشتند، که احتمالاً می توانست آنها را در جنگ پیروز کند.
اما شدت وضعیت همه در یک جهت نیست. در کمپین ها افت و خیزهایی وجود دارد. به سختی زنده ماندن از طریق نبرد با 17 مرد و یک تانک کور و فلج ممکن است فرصتی برای دریافت سربازان جدید برای شما به ارمغان بیاورد (که باعث می شود اعلان که 43 سرباز به سطح 2 رسیده اند اما تنها 7 سرباز به سطح 3 رسیده اند به شما یادآوری کند که شما دریافت خواهید کرد. بسیاری از مردم حتی آب و هوا هم مانند فیلم Endless Legend یک سفر یک طرفه نیست.
اما چیزی که از همه تازهتر است این است که کمپینهای بازی نسبتاً پویا هستند. حتی به شما اجازه میدهد به جای پایان دادن فوری بازیتان، اینجا و آنجا شکست بخورید، زیرا همه چیز در جهان باید مانند یک Roguelike خونین باشد، مثل اینکه ما اینجا نشستهایم و سکهها را در یک شکاف قرار میدهیم. شما با پیام های بین ماموریت های فرماندهی مورد سرزنش قرار خواهید گرفت، اما همانطور که می دانید، جنگ است. در برخی نبردها شکست خواهید خورد. نه تنها این، بلکه شکست منجر به ماموریتهای مختلف و موقعیتهای مختلف تامین/استخدام بین آنها میشود. البته تعداد محدودی نقشه وجود دارد، اما وقتی در یک ماموریت شکست خوردم و صراحتاً به من گفتند که اکنون باید پل را پس بگیرم، همه در چند ماموریت قبلی مورد خشونت قرار گرفته بودند، من تحت تأثیر قرار گرفتم.
قرار دادن آن در چارچوب به این شکل از سوی یک توسعهدهنده ناشناخته هوشمندانه بود، و من کاملاً برای کمپینهای بیشتری اینجا هستم که از شکست بهعنوان یک مسیر جایگزین به جای پایان یا فقط یک جریمه پیامد استفاده میکنند. این مطمئناً به جلسه توجیهی ماموریت بعدی شما کمک خواهد کرد قبل از سازماندهی مجدد، اما من فکر می کنم عامل ناشناخته با فرضیه او مطابقت دارد. شما سعی می کنید از طریق هر اتفاقی که ممکن است رخ دهد به سربازان خود فرصت جنگیدن بدهید. این یک مبارزه ناامیدانه و متلاطم در سراسر سرزمین های Urbanmech است، نه یک عملیات از پیش برنامه ریزی شده.
اما با وجود این حس ناامیدی و محیط تیره ای که بازی را احاطه کرده است، در واقع یک بازی کم شدت است. نوبت ها به سرعت حرکت می کنند، ماموریت ها کوتاه هستند و بازیکنان سریعتر از من ممکن است بتوانند کمپین را در چند ساعت به پایان برسانند. مدیریت منابع پیچیدهتر و شهودیتر از آن چیزی است که در ابتدا به نظر میرسد، و در حالی که از دست دادن نیمی از نیروی خود در اثر یک حمله توپخانه دردناک است، اما به نظر منصفانه است، یا به اندازه یک بازی مانند این منصفانه است. قدرتهای غیرمنتظره، تغییر ماموریتها و گاهی اوقات شانس محض نیز به جای تنبیه یا اتلاف وقت، راحت هستند. بدیهی است که خطرات برای افراد شما زیاد است، اما به عنوان یک بازیکن، بازی به تصمیمات دردناک، تمرکز شدید یا تفکر پیچیده نیاز ندارد. خالیگراد جانور کوچک و محکمی است که بیشتر از وزن خود مشت می زند، و اگرچه کمی خشن است، اما به همان اندازه که می توانم بین فرو بردن موهایم در سینک بارها و بارها بازی کنم، یک بازی جنگی است.
منبع: https://www.rockpapershotgun.com/the-rally-point-messy-urban-wargame-khaligrad-is-this-years-low-intensity-strategy-game-for-when-its-blisteringly-hot-out