Survivor Instinct یکی دیگر از بازی های فراموش شده MonsterVerse است – نقد و بررسی – WGB

Kong: Survivor Instinct is another forgettable MonsterVerse game – Review

با نامی مانند Kong: Survivor Instinct، اگر فرض کنید میمون غول‌پیکر ستاره‌ی سریال خواهد بود، بخشیده می‌شوید. از این گذشته، چه کسی دوست ندارد نقش یک میمون عظیم الجثه و مودار را ایفا کند که از موجودات عظیم الجثه دیگر شکنجه می کند؟ روانی! علیرغم نام، کنگ و همراهانش تایتان عمدتاً مناظر پس‌زمینه‌ای هستند که در طول 4 تا 6 ساعتی که برای بازی Kong: Survivor Instinct طول می‌کشد، تنها چند دقیقه از صفحه نمایش را به نمایش می‌گذارند. اما آیا این می تواند چیز خوبی باشد؟ منظورم این است که جزیره جمجمه سال گذشته: Rise of Kong به شما امکان می دهد در نقش پسر بزرگ بازی کنید و این وحشتناک بود. پاسخ کوتاه این است که خیر، این چیز خوبی نیست. اگرچه Kong: Survivor Instinct بازی بهتری نسبت به جزیره جمجمه است، اما چندان خوب نیست.

بنابراین، اگر شما به عنوان کونگ (بله، کونگ یک میمون است، اما من اجازه نمی‌دهم که مانع شوخی شود) راه نروید، دقیقاً چه می‌کنید؟ بازی مستقیماً پس از وقایع Godzilla vs Kong اتفاق می‌افتد و شما در نقش دیوید مارتین بازی می‌کنید که برای یافتن دختر غریبه‌اش در ویرانه‌های شهری که در حال حاضر تحت حمله چندین موجود عظیم، از جمله کنگ قدرتمند است، مسابقه می‌دهد. در طول راه، او با یک گروه مزدور به نام کفتارها روبرو می شود و برخی از فناوری های اسرارآمیز آنها را به دست می آورد و گروهی به رهبری آلن جونا را عصبانی می کند، شخصیتی که آخرین بار در گودزیلا: پادشاه هیولاها دیده شده است.

کد بررسی ارائه شده توسط ناشر

ببینید، فیلم‌های Monsterverse به خاطر نویسندگی عالی و شخصیت‌های قوی‌شان شناخته نمی‌شوند. اگرچه آنها مطمئناً لحظات خود را دارند، اما اکثر مردم چندان به انسان ها و درام آنها اهمیت نمی دهند. این را می گویم تا کاملاً بفهمید که چه می خواهم بگویم: غریزه بازمانده بدتر است. اینطور نیست که آنها به طرز وحشتناکی نوشته شده باشند – من بسیاری از فانتزی های بد خوانده ام، از جمله 50 Shades of Grey – فقط این است که به ندرت هیچ داستان یا شخصیتی وجود دارد، و چیزی که وجود دارد از جوراب های بژ زیباتر است. دیوید شخصیت چندانی ندارد و معدود افراد دیگری که ملاقات می کند فوراً فراموش می شوند. هر شباهتی از طرح عمدتاً از اسناد اختیاری ناشی می شود، بنابراین اگر آنها را نخوانده اید، داستان از این قرار است که دیوید می خواهد دخترش را پیدا کند، او از چیزهای زیادی بالا می رود و سپس بازی به طور ناگهانی به شکلی ناراضی به پایان می رسد.

بخوانید:   کاهش ارزش ین در برابر دلار / دولت ژاپن دست به کار شد

حداقل می‌توانید نگاهی اجمالی به برخی از هیولاهایی که در فیلم‌ها نشان داده نشده‌اند، مانند ابادون وحشتناکی که باید از فضا بمباران شود، بیندازید.

وقتی صحبت از بالا رفتن از چیزها شد، بیایید در مورد گیم پلی صحبت کنیم. Kong: Survivor Instinct یک مترویدوانیا 2.5 بعدی است، البته بسیار ساده. دیوید کار خود را با مهارت‌های ساده شروع می‌کند، مانند اینکه می‌تواند با یک پا از روی زمین بپرد و یک پا به جلو بپرد (قسم می‌خورم آن مرد در کفش‌هایش بتن است) و توانایی کشیدن جعبه‌ها مانند یک رئیس. در طول بازی، دیوید ابزارهای جدیدی را برای کمک به دست می‌آورد: یک پتک که برای ضربه زدن به مردم و شکستن دیوارها نیز مناسب است. قلاب دست و پنجه نرم کردن برای رسیدن به مکان های ناجور؛ و یک تفنگ برای شلیک به صورت و قفل.

همه اینها در یک پلتفرم بسیار اساسی و حل پازل ترکیب شده است. چیزی که پیچیده‌تر است، بالا رفتن از برخی چیزها برای نیرو دادن به یک ژنراتور برای باز کردن دری برای شکستن صندوقچه از کف است، یا مجبور شدن بین چند ژنراتور برای باز کردن درهای مناسب در زمان مناسب حرکت کنید.

بد نیست – به هر حال، مکانیک کار می کند و طراحی محکم است، اگر بسیار ابتدایی باشد – فقط این است که ما همه آن را صدها بار انجام داده ایم. به جز ما این کار را در بازی‌هایی انجام داده‌ایم که نرم‌تر و سریع‌تر به نظر می‌رسند، که آن عناصر اصلی را می‌گیرند و بر اساس آن‌ها ساخته می‌شوند. Kong: Survivor Instinct ممکن است با توجه به اینکه دیوید مردی میانسال به نظر می‌رسد، سرعتی کندتر و سنجیده‌تر را هدف قرار دهد، اما این مانع از این نمی‌شود که احساس کند بسیار کند و پازل‌ها احساس بی‌تفاوتی کنند. هیچ چالشی وجود ندارد، هیچ رضایتی از کشف چیزی وجود ندارد، زیرا همه چیز بسیار ساده است. کاری که در ساعت اول انجام می‌دهید تقریباً مشابه کاری است که در ساعت ششم انجام می‌دهید، فقط با چند قدم اضافی.

بخوانید:   Reddit به اجبار برخی از مدهای بزرگ را در اعتراضات NSFW حذف می کند

بدون شک بدترین قسمت بازی مبارزه است. دیوید می‌تواند حملات ورودی را مسدود کند، برای جلوگیری از گلوله‌ها تیر بکشد، و دشمنانی را که جلوی ضربات او را می‌گیرند، بگیرد. این یک مجموعه اولیه از حرکات است که هیچ کدام به دلیل کند بودن بازی احساس خوبی ندارند. دشمنان دور به این ترکیب پرتاب می شوند و همیشه پشت سر رفقای خود می آیند که خم می شوند تا بتوانند شلیک کنند. مثل بدترین کانگا لاین دنیاست. بنابراین حلقه اصلی مبارزه این است که شما یک یا دو ضربه بزنید تا دشمن بلاک شما را مسدود کند، آن را برای یک یا دو ضربه دیگر بگیرید و سپس آن را به سمت دشمن بعدی پرتاب کنید. با گذشت زمان، دشمن دوربرد از پشت به دوست خود شلیک می کند. یک یا دو نوع دشمن تصادفی جدید هر از گاهی ظاهر می شوند، مانند حاملان سپر، اما آنها کمی به تجربه اضافه می کنند.

همه اینها به طرز دردناکی کند و دست و پا گیر است و وقتی دشمنان از هر دو طرف به سمت شما می آیند بدتر می شود زیرا کنترل ها و مکانیک ها برای این کار طراحی نشده اند. هر حمله ای احساس ضعف می کند و هیچ احساس تاثیری ندارد. خوشبختانه، اگر هدف‌گیری خوبی هستید، می‌توانید به کلاه‌های دشمن ضربه بزنید و سپس با یک ضربه سر سریع به آنها شلیک کنید تا مبارزه سریع‌تر به پایان برسد.

بیایید به غول ها برگردیم، غول هایی که واقعاً می خواهیم در عمل ببینیم. آنها در بازی چه می کنند؟ خوب، دو چیز: اول این است که هر بخش حول یکی از غول‌ها متمرکز می‌شود و به آرامی در یک دنباله تعقیب و گریز احمقانه قرار می‌گیرد که در آن باید به طرز ناخوشایندی از یک هیولای خشمگین فرار کنید در حالی که ساختمان اطراف شما را ویران می‌کند. این سکانس‌ها مطمئناً هیجان‌انگیزترین لحظات در کل بازی هستند، اما این یک نقطه پایین برای پرش است. بزرگترین مشکل این است که عمل به اندازه کافی روان یا سریع نیست که این تعقیب و گریزها را سرگرم کننده کند، بنابراین به جای اینکه برای زندگی خود بدوید، بیشتر شبیه فرار آرام از فروشنده مداوم است که یک بروشور را تکان می دهد.

دفعه دیگری که در حین مبارزه یک تایتان را می بینید زمانی است که عمداً در پایان هر بخش یکی را احضار می کنید تا بتواند هر مانعی را که بر سر راه شما قرار دارد را از بین ببرد. سیگنال‌های بیومتریک ویژه‌ای در سراسر شهر پراکنده است که جمع‌آوری می‌کنید و سپس در یک مینی‌بازی باستانی با هم ترکیب می‌کنید. شما باید همه آنها را جمع آوری کنید تا غول را به منطقه بکشانید تا بتوانید پیشروی کنید. گرفتن آنها باید لحظه بزرگی به نظر برسد، اما واقعاً اینطور نیست – اندازه و قدرت حس بسیار کمی از این جانوران وجود دارد. هیچ تعاملی در این سکانس‌ها وجود ندارد و شما را مجبور می‌کند تا قبل از بازگشت به جعبه‌کشی، چند ثانیه بی‌حس تماشا کنید.

من نسبت به Kong: Survivor Instinct بسیار تند رفتار می کنم، پس اجازه دهید به آن برسم. همانطور که می بینید، واقعاً بازی بدی نیست. من بازی‌های خیلی بدی انجام داده‌ام و در مقایسه با آن‌ها، Survivor Instinct یک نوک خوب بر لبان است. اما از برخی جهات، بدتر از آن بازی های وحشتناک است زیرا آنها هستند خسته کننده. بازی های وحشتناک و بازی های شگفت انگیز یک چیز مشترک دارند: تجربه کردن آنها سرگرم کننده است. یک بازی واقعاً وحشتناک حداقل به همان اندازه جالب است که یک بازی عالی را تجزیه کنید و در مورد آن صحبت کنید. اما Kong: Survivor Instinct از ابتدا تا انتها خسته کننده است. از داستان ناموجود آن گرفته تا گیم پلی بی روح آن، چیزی برای صحبت وجود ندارد.

نه من دارم دروغ میگم یکی از تصمیمات جالب Kong: Survivor Instinct این است که به سختی کونگ و بقیه هیولاها را نشان می دهد. این یک انتخاب عجیب است که یک بازی بر اساس IP ساخته شده پیرامون هیولاهای غول پیکر که باعث قتل عام می شوند و به سختی از هیولاهای گفته شده استفاده می کنند، انتخاب شود. استفاده از هیولاهای خشمگین به‌عنوان پس‌زمینه، از جهاتی انتخاب جسورانه‌ای است، با احترام به میراث گودزیلا، جایی که داستان‌های انسانی به اندازه نابودی گودزیلا اهمیت داشتند. اما از آنجایی که Kong: Survivor Instinct حتی به کامل کردن داستان انسان نزدیک نمی‌شود، ما با یک مترویدوانیا 2.5 بعدی کسل‌کننده باقی می‌مانیم که میمون عنوان به سختی در آن ظاهر می‌شود.

منبع: https://wolfsgamingblog.com/2024/11/01/kong-survivor-instinct-is-another-forgettable-monsterverse-game-review/